سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«بی گمان ابراهیم (خود به تنهایی) امتی مطیع خداوند وپاکدین بود و از مشرکان نبود .»، روایت شده است که وی آموزگار نیکی ها بود . [در تفسیر سخن خدای متعال]
سه شنبه 87 آبان 7 , ساعت 5:6 عصر

امروز بعد مدرسه با چند تن از مدیران مقاطع مختلف تحصیلی داخل دفتر ریاست محترم اداره جلسه ای داشتیم..

جلسه حول و حوش مسائل اموزشی و با محوریت نواوریهای پدید امده توسط مدیران بود که در مدارس در حال اجرا و یا در صدد انجام ان می باشند بود..

بعد از صحبتهای اقای محمودی معاون اموزشی اداره که تازه در این سمت انتصاب یافتند و و صحبتهای اقای خورشیدی مسئول اموزش راهنمایی ، هریک از مدیران به بیان طرحهای خود پرداختند..که جالبترین انها صحبتهای اقای محمدی مدیر مدرسه راهنمایی جامخانه بود..

ایشان اولین چیز را علاقه و داشتن انگیزه کافی برای شغل مدیریت دانستند....که مدیر باید علاقه مند به ایجاد نواوری و ابتکار در شغل خویش باشد...باید ازامکانات موجود حداکثر استفاده را نماید . مدرسه را برای ماندن دانش اموزان با نشاط سازد...

خانم حسینی مدیر دبیرستان کوثر نیز به چند فعالیت خود در مدرسهاشان اشاره نمود.از جمله انجام برنامه زنگ سلامت ، ماهی یک بار در مدرسه که در این برنامه یک ساعت از برنامه روزانه مدرسه به ایجاد برنامه های ورزشی همراه با مسابقات و تغذیه مثل اردوهای تفریحی عمل میشود..

و برنامه یک گام به جلو که در این طرح از دانش اموزان قوی برای یاری دانش اموزان کم کار استفاده می شود که مزایایی هم برای این دانش اموزان در نظر گرفته می شود..

خودم هم به چند برنامه اشاره کردم..از جمله ایجاد وبلاگ برای مدرسه...تشکیل مجمع همیاران اموزشی که یک دانش اموز قوی به پشتیبانی یک دانش اموز ضعیف و کم کار منصوب می شود..

در اختیار قرار دادن فرم برنامه ریزی اموزشی برای دانش اموزان و تکمیل روزانه ان....با عنوان طرح موفقیت..

طرح پیام اوران دینی که نمایندگان نماز کلاسها ، با جمع اوری اطلاعات دینی همچون احادیث و روایت و نکته ها و اموزه های دینی و نصب ان بر روی تابلو اعلاناتی با نام پیام اوران دینی ..با هدف اشنایی با اموزه های دینی

اختصاص یافتن یک نمره از ارزشیابی هر درس به حضور شرکت مداوم دانش اموزان در نماز در طول نوبت..دادن کارت حدیث به حضور در نماز بصورت روزانه...با هدف جلوگیری از اجبار دانش اموز به شرکت در نماز و ماندن در کلاس درس در صورت عدم شرکت در نماز همراه با معلم کلاس و مطالعه درس ...( جلوگیری ار پراکندگی دانش اموزانی که نماز نمی خوانند در حیاط مدرسه...

و مهمترین ان شرکت مدیر ومعاون همراه با بچه ها در نماز

چندتن از همکارانم نیز برنامه هایی در حال اجرا دارند از جمله

..انجام چند دقیقه ورزشهای ارام قبل از شروع در س داخل کلاس

...هفته ای یک ساعت با دانش اموزان هر کلاس درددل کردن با حضور مدیر یا معاون که این پیشنهاد خانوم دیلمی بود..

..تدریس ورزش به صورت لوحه های اموزشی که توسط دانش اموزان تهیه میشودو شناسنامه ورزشی برای تک تک دانش اموزان

...تدریس با استفاده از هنرهای نمایشی و تئاتر توسط دانش اموزان در درس تاریخ

...تهیه کتابهای  نویسندگان مشهور معاصر و قدیمی ایرانی و اشنایی دانش اموزان با نویسندگان این کتابها بصورت تحقیق درسی..

قرارشد تا هفته بعد مدیران طرحهای خود را به اموزش تحویل دهند....

راستی هشتم ابان روز بسیج دانش اموزیه..

ثبت نام عضویتهای جدید را شروع کردیم..اولین جلسه شورای دانش اموزی هم برگزار شد..

درباره راهپیمایی 13 ابان و برپایی نمایشگاه کتاب هم تصمیم هایی گرفته شد...


شنبه 87 مهر 27 , ساعت 7:46 عصر

 

اولین بار که دیدمش...با لبخند زیبا و مظلومانه اش به استقبالم امد...

دختری ریز نقش و ضعیف ولی با روحی سرشار از محبت...عشق ..و جویای محبت...

با مسئول اموزشگاه استثنایی منطقه و مشاور  ومادرش به مدرسه امده بودند..

بسویشان رفتم و بر سرش دست کشیدم و به او خوشامد گفتم..

مشاور ایشان در باره حضور ایشان و نوع رفتار بچه ها با الهه با من صحبت کرد

پیشنهاد کردم تا خودشان در مدرسه هستند با بچه ها صحبت کنند که ایشان پذیرفت.

ان روز به مناسبت هفته بهداشت روان و هفته تربیت بدنی ، مسابقه ورزشی بین بچه ها ترتیب داده بودیم و سه تا کلاس از دانش اموزان داخل حیاط بودند ...

همه را جمع کردم تا خانم مشاور با انها صحبت کند..

الهه با استقبال گرم بچه ها پذیرفته شد...

دوتا کلاس اول را که در طبقه دوم ساختمان قرار داشت به پایین انتقال دادیم و سال دومیها را به طبقه دوم بردیم..تا ایاب و ذهاب الهه اسانتر باشد...

قرار شد با هزینه  بهزیستی  برایش در قسمت پله ها  سطح شیبدار درست کنند و سرویس بهداشتی مخصوص نیز برایش تهیه نمایند و ماهیانه مبلغی نیز بابت سرویس رفت وامد منزل تا مدرسه و بالعکس به خانواده او نیز پرداخت شود...

اکنون الهه بین بچه ها مشغول درس خواندن است و چقدر هم دوست پیدا کرده...خدا را شکر.....

به همکارانم نیز سفارش کردم که از الهه در مورد درس خواندن توقعی به اندازه دانش اموزان عادی نداشته باشند

هدف از حضور الهه و امثال او در مدارس عادی ، اشنایی افراد سالم با زندگی این گونه افراد جامعه و همدردی با انها بدور از دلسوزی بی منطق و عادی شدن روابط انها با افرادی مثل الهه است..انها هم انسانند و حق زندگی و دوستی با دیگران را دارند..نباید طرد شوند ..و یا مورد استهزاء قرار گیرند...باید انها را در جمع های خود بپذیرند....

فرصتی پیش امد تا با مادرش صحبت کنم ..و مادر قصه تلخ سرنوشت الهه را برایم گفت و فهمیدم الهه

قربانی فقر فرهنگیست ...

مادر الهه زمان بارداری الهه دچار زایمان زودرس میشود..در ماه هفتم بارداری...

مادر بیچاره که دارای یک فرزند دختر بزرگتر بوده و با مادر شوهر زندگی میکرده از مادر شوهر میخواهد که اورا به بیمارستان ببرد..اما او سرباز میزند و هزینه بیمارستان را بر خود و پسرش گران می بیند..

کسی هم نبود که بداد مادر برسد...همسرش نیز سر کار بود و تلفن هم نداشتند تا او را مطلع کنند..

فامیل مادر الهه هم در شهر گرگان زندگی می کردند و انها را هم نمیشد اگاه کرد..

از انجا که نوزاد هم دختر بود عصانیت مادر شوهر نیز مزید این امر گردید..

نوزاد نیاز به فوریتهای پزشکی داشت...

مادر نوزاد را داخل پتو می پیچد و از مرد همسایه  که ماشین داشت می خواهد که انها را به بیمارستان ببردولی مادر شوهر اجازه نمی دهد ..سپس از او می خواهد لااقل بچه را تنها به بیمارستان ببرد تا غروب که شوهرش از سرکار برگردد...اما متاسفانه این کار هم نشد...

نوزاد که ساعتها از به دنیا امدش می گذرد و هنوز طعم شیر مادر را نچشیده بودتا غروب مایه درگیری مادر و مادربزرگ بود تا اینکه مادر بعد ساعتها کام او را باشیرش اشنا میکند و سرنوشت این نوزاد با این ظلم مادر بزرگ جور دیگری رقم خورد...دستها پاها و زبانش را در یک روز از دست داد و اکنون باید با حسرت بازی دوستانش را نگاه کند.......با امدن پدر اورا به بیمارستان می برندولی کار از کار گذشته.و سرنوشت یک انسان  نادیده گرفته شده بود....

به مادرش گفتم بعد الهه فرزند دیگری هم داری؟

گفت دوتای دیگه..هردوی انها هم دخترند...

گفتم چرا ..با داشتن الهه و سختی نگهداری او اقدام با داشتن فرزند دیگر کردی..؟

گفت از دست مادر شوهر که زیر سر شوهرم می نشست و پسر پسر میکرد و اگر بچه نمی اوردم مرا تهدید به گرفتن زن دیگر میکرد...

خدا بیامرزدش مرد و من راحت شدم..

گفتم ..همسرت چه ..بچه ها را دوست دارد..محبت مبکند ...؟

گفت بله ..دختران با شیرین زبانی خود جای خود را نزد پدر حفظ میکنند..قصه تلخی برایم بود

نمیدانم ایا الهه هم کسی را که مسبب این سرنوشت برای او شده می بخشد یا نه..؟


جمعه 87 مهر 26 , ساعت 11:17 صبح

چیز متاسفانه نه چندان خوب که توی مدرسه با اون مواجه شدم ..وضعیت سلامتی  نه چندان خوبیه که تعدادی از دانش اموزان دارن..هر روز تعدادی به علت نخوردن صبحانه وگرسنه به مدرسه امدن با عث به هم خوردن روال عادی کلاسها می شوند...

این چند روزه متوجه شدم که این مسئله در این مدرسه ریشه داره....

بی توجهی بعضی خانواده ها نسبت به تغذیه دانش اموزان باعث بوجود امدن چنین امریه....

چند روز پیش جلسه انجمن اولیا رو توی مدرسه گذاشتیم...

خودم پشت تریبون رفتم و برای خانواده ها از انتظاراتم و از مسائل موجود در مدرسه گفتم...

مخصوصا از وضعیت تغذیه بچه هایشان....

با توجه به اینکه دخترند و باید خود را برای مسئولیت سنگین مادری در اینده اماده کنند قطعا باید از سلامتی بر خوردار باشند ..مخصوصا در این سنین نوجوانی که به شدت نیاز به مراقبت بهداشتی دارند..

یادم میاد توی روزنامه نگاه که ویژه اموزش و پرورشه توی یه مقاله ایی از ابتکار یه معلم ابتدایی ژاپنی چاپ شده بود که به رسیدگی به وضعیت تغذیه مطلوب دانش اموزان و همکاری اولیا در برنامه ریزی درسی در منزل توانست موفقیت های چشگیری در اموزش کشورش بدست اورد . طرح این معلم با این کار به ظاهر ساده ،کاربرد وسیع در سطح اموزش این کشور پیدا نمود..

البته یه مقدار به مادران که تعدادشان مثل همیشه بیشتراز پدران بود هشدار دادم که وقتی یه ادم غریب از یه شهر دیگه و یه استان دیگه برای موفقیت فرزندان  شما داره این قدر هزینه میکنه تا فرزندان شما یه شهروند خوب برای جامعه بار بیان..شما چرا برای فرزندان خودتون کمی متحمل زحمت نمیشین ..

البته نه اینکه منظورم همشون باشن...طرف صحبتم با والدینی که بچه هاشونو گرسنه می فرستن مدرسه ..و به این مسئله هم زیاد اهمیت نمی دن....

و یا در این باره با مدرسه همکاری ندارن..

خوش بختانه حرفام تا حدودی فعلا تاثیر داشته و این چند روزه موردی نداشتم...

سر صف هم به بچه ها گفتم

که گرسنه نیان مدرسه ..والا اژانس می گیرم و با هاشون میرم دم در خونشون ......و تحویل والدینش میدم تا غذاشون و نخوردن نیان مدرسه..

یه چای شیرین و نون که پیدا میشه توی خونه....یا لااقل غذاشونو بیارن مدرسه....نه اینکه شکمشون با تنقلات بی فایده سیر کنن یا اصلا تا ظهر گرسنه بمونن...به خدمتگزارام سپردم اگر دانش اموزی به علل موجه گرسنه میاد با مواد غذایی موجود در مدرسه بهشون رسیدگی بشه...

خلاصه  این مسئله هم داره یواش یواش حل میشه..

راستی یه دانش اموز سی پی هم اومد مدرسمون..

اسمش الهه هست..معلول جسمی حرکتی البته نه به شکل حادش...

سال اوله ....

بعدا ازش بیشتر براتون میگم....

 


<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خوشا شیراز و وضع بی مثالش..
یادداشت روز
یادداشت روز
تبریک
هزینه عشق
روزنوشت
در خانه ما حرف اول را نمره می زند!!!!!!
کربلای غزه
یک روز شاد
روزنوشت
از جنس دل گویه!!!!!!!!!!!!!!!
یاور رهبر امد
استقبال
شعری از امام رضا علیه السلام
حجاب
[همه عناوین(31)][عناوین آرشیوشده]