سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به لقمان گفته شد : از حکمت چه گرد آورده ای؟ گفت : برای آنچه کفایت شده ام خود را به زحمت نمی اندازم و آنچه را به من سپرده شده، تباه نمی سازم . [امام باقر علیه السلام]
جمعه 87 مهر 19 , ساعت 12:4 عصر

سرو صدای بچه های سال اول منو کشوند کلاسشون...

صدای همهمه بچه ها ، صدا رو به صدا نمی رسوند...تا وارد کلاسشون شدم...نمیدونم چه قدر زمان برد که کلاس در سکوت فرو رفت و صدای صلوات بچه ها برای خوشامد گویی بلند شد....

روی صندلی نشستم....

مطالعه داشتند....و بیکار بودند..

فرصت خوبی بود تا بیشتر با این کوچولوهای مدرسه اشنا بشم..

تک تک اسمشونو گفتند....

بعدش هم سری به دفتر کلاسشون زدم تا از وضعیت درسیشون مطلع بشم...در کل تا بحال خوب بودند ...

کمی باهاشون صحبت کردم و بعد خواستم از کلاس برم تا به کارهای دیگرم برسم که یکی از دانش اموزان گفت...

خانوم باشین کلاسمون...

گفتم عزیزم من کار زیادی توی دفتر دارم...

گفت خانوم باشین و از ما بپرسین که در اینده می خواین چکاره بشین...

توی دلم خندم گرفت وونخواستم دلش بشکنه ...دوباره نشستم روی صندلی ..گفتم باشه ..تک تک بگین میخواین چکاره بشین..به نظرتون بیشترشون کدوم شغل رو دوست داشتند....؟

12 تا شون دوست داشتند پلیس بشن..پس معلوم بود بچه ها نظرشون به این شغل خیلی خوبه 

10تاشون می خواستند یا پزشک بشن یا مهندس...

8 تاشون هم میخواستن بازیگر سینما بشن...

و  از بین 32 نفر تنها 2نفر دوست داشتن معلم بشن...

نمیدونم شاید اینها متوجه شدند که معلمی چه شغل سخت و مسئولیت داریه...و جدای ان از نظر درامد هم ....بگذریم...

ولی در کل فکر میکنم خیلی خوبه که تنوع انتخاب شغل برای اینده  بین بچه ها بیشتر شده..

قدیما  به دانش اموزان می گفتند میخواین در اینده چکاره بشیبن یا می گفتند دکتر یا مهندس یا معلم...

امیدورام تمام این بچه ها به ارزوهاشون برسن..

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خوشا شیراز و وضع بی مثالش..
یادداشت روز
یادداشت روز
تبریک
هزینه عشق
روزنوشت
در خانه ما حرف اول را نمره می زند!!!!!!
کربلای غزه
یک روز شاد
روزنوشت
از جنس دل گویه!!!!!!!!!!!!!!!
یاور رهبر امد
استقبال
شعری از امام رضا علیه السلام
حجاب
[همه عناوین(31)][عناوین آرشیوشده]